سلامی همراه با عاشقی


امروز قرار بود 5 کتاب عاشقانه رو به شما معرفی کنیم.


اگه دوست دارید که کتاب های عاشقانه بخونین ادامه بدین به خوندن این پست.


جین ایر

نویسنده:شارلوت برونته

مترجم:آرمین هدایتی

ناشر:پارسه


خلاصه داستان: جین بعد مرگ پدر و مادرش در پرورشگاه زندگی میکند. تا اینکه آقای راچستر او را به عنوان معلم به خانه اش میبرد. این خانه اشرافی محل وقوع اتفاقات مهی برای این دو است.




بلندی های بادگیر

نویسنده:امیلی برونته

مترجم: رضا رضایی

خلاصه داستان: هیث‌کلیف نوزاد کولی‌زاده‌ و رهاشده‌ای است که آقای ارنشاو در خیابان می‌یابد و به سرپرستی می‌پذیرد. هیندلی، پسر خانواده از همان ابتدا به دشمنی با هیث‌کلیف می‌پردازد در‌ حالی که کیتی، دختر خانواده چنان روابط صمیمانه‌ای با او می‌یابد که آتش عشق را در قلب هیث‌کلیف شعله‌ور می‌کند. مرگ آقای ارنشاو، مخالفت هیندلی، اختلاف طبقاتی هیث‌کلیف با کیتی و آشنایی خانواده‌ی ارنشاو با خانواده‌ی ثروتمند و اشرافی لنیتون، سبب ازدواج کیتی با ادگار لنیتون می‌شود. هیث‌کلیف سه سال بعد از ناپدید شدنش با ثروتی هنگفت و با کینه‌ای از هیندلی، کیتی و ادگار، برای انتقام و با هدف به ذلت نشاندن هیندلی و ادگار و به‌دست‌آوردن همه‌ی ثروت این دو خانواده به دهکده باز‌می‌گردد. بازگشت او سبب می‌شود تا دو نسل از این دو خانواده لحظه‌ای روی آرامش به خود نبینند.




من پیش ازتو

نویسنده: جوجو مویز

مترجم: مریم مفتاحی

ناشر: آموت

خلاصه داستان:ویل ترینر جوان ورزشکار و ثروتمندی است که در اثر یک تصادف، قطع نخاع می‌شود و بعد از آن باید روی یک صندلی چرخدار زندگی کند.

تصادفی که انگار به خط سرنوشت او خورده است تا به نخاعش!

دختر جوانی به نام لوئیزا می‌خواهد به ویل نوع دیگری از نگاه کردن را یاد بدهد و او را از خودکشی برهاند.

 


همه چیز همه چیز

نویسنده: نیکولایون

مترجم: نازیلا محبی   

ناشر: نون


خلاصه داستان:داستان این رمان به دختری هجده ساله به نام مَدی می پردازد که به خاطر ابتلا به بیماری «نقص ایمنی مرکب شدید» تحت درمان است و از همین رو نمی تواند خانه را ترک کند یا با هر چیز غیربهداشتی تعامل داشته باشد. دنیای مدی را مادر، پرستار و کتاب های مورد علاقه اش شکل داده اند و پدر و برادرش سال ها پیش از دنیا رفته اند. روزی خانواده ای به همسایگی خانه ی مدی می آیند و او از پنجره، اسباب کشی این خانواده را به نظاره می نشیند. اُلی، پسر این خانواده است که با گذشت زمان، رابطه ی دوستانه ای با مدی تشکیل می دهد و به بزرگترین ریسکی تبدیل می شود که مدی تا به حال با آن مواجه شده است.




خطای ستارگان بخت ما

نویسنده: جان گرین

مترجمان: میلاد بابانژاد و الهه مرادی

ناشر: پیدایش

خلاصه داستان:هزل گریس لنکستر شانزده ساله سه سال است که از سرطان رنج می‌برد، اما توانسته با استفاده از دارویی جدید به ثبات برسد. به توصیه والدینش به جمع گروهی می‌پیوندد که در آن کودکان سرطانی شرکت دارند. در آنجا با آگوستوس واترز آشنا می‌شود، که به خاطر سرطان استخوان یکی از پاهایش را از دست داده‌است. این دو اوقات زیادی را با هم می‌گذرانند و روابطشان به مرور نزدیک‌تر می‌شود. اما هزل سعی می‌کند آگوستوس را تا آنجا که می‌تواند از واقعه مرگ زودهنگام خود مصون نگه دارد – او خودش را همچون نارنجک می‌بیند که بالاخره منفجر خواهد شد و هرکسی که در نزدیکی اوست را زخمی خواهد کرد – و تصمیم می‌گیرد دیگر با آگوستوس ارتباطی نداشته باشد.

آرزوی قلبی هزل ملاقات با نویسنده کتاب محبوبش، پیتر ون هوتن، است که در حال حاضر در آمستردام زندگی می‌کند. با کمک آگوستوس و پس از مجادله بسیار با والدین و پزشکانش بالاخره موفق می‌شود راهی این سفر شود.

ملاقات با نویسنده اما آن‌طور که خودش تصور می‌کرد پیش نمی‌رود. در طول کتاب اتفاق‌های غیرمنتظره‌ای می‌افتد که سرنوشت آگوستوس و هزل را برای همیشه عوض می‌کند.





نکته: نویسنده کتابهای بلندی های بادگیر و جین ایر  شارلوت و امیلی برونته هستند. جالب است بدانید که این نویسندگان به همراه ان برونته خواهر اند که به آن ها خواهران برونته میگویند. آن براثر بیماری سل  شارلوت هم براثر تیفوس و امیلی بر اثر ذات الریه و سرماخوردگی در گذشتند.